مدت زمان: 107 دقیقه | نوع فیلم: سینمایی | مخاطب: بزرگسال
خلاصه داستان: علی، نوازنده چیرهدست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود. او میگوید همه بدبختیها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگی ام، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز خود گرفتار است…
خلاصه داستان: طاها دانشجوی الهیات برای نوشتن پایان نامه خود دو زندانی را با گذاشتن سند آزاد می کند .این دو زندانی پس از آزادی نقشه میکشند که گنجی که در اطراف یک امام زاده وجود دارد را پیدا کنند . در پایان فیلم پس از کلی دردسر در پیدا کردن گنج ، سرانجام آن را پیدا میکنند و پس از باز کردن در صندوق متوجه میشوند که فقط یک قرآن خطی قدیمی در آن صندوق وجود دارد. دهنمکی قصد دارد در این فیلم تاثیر معنویات بر زندانیها را به تصویر بکشد.
خلاصه داستان: «به خودتان تکان بدهید تا خدا تکانتان نداده.» این جمله ای است که حاجی یوسف، پیرمرد زاهد شهر با دیدن آسیب های اجتماعی به مردم و مسئولین گوشزد میکند اما برخی او را جدی نمیگیرند و برخی نیز با شایعه وقوع زلزله و عذاب دستمایه شروع داستان را فراهم میکنند.
افسانه دختری زیبارو و فقیر جنوب شهری است که علاقهمند به حضور در جامعه با ظاهری متفاوت و جلب توجه مردان میباشد. خانواده وی از طرف آقاشریف که طلبکار و صاحبخانه ایشان است، تحت فشار هستند. آقاشریف که مردی میانسال و مجرد (به دلیل فوت همسر) است، علاقهمند به ازدواج با افسانه است و این مهم را شرط برداشتن فشارهای مالی از جانب خود به افسانه و خانواده وی عنوان کردهاست. افسانه نیز تصمیم میگیرد برای کمک به خانواده خود، به آقا شریف نزدیک شود تا بتواند امتیازهایی از وی بگیرد. اما در یکی از دیدارهای خصوصی که بین وی و آقا شریف در دفتر کار آقا شریف انجام میشود...
خلاصه داستان: محمد جوانی است که شوق رفتن به جبهه را دارد اما با مخالفتهای سرسختانه پدرش مواجه میشود و پدر برای رفتن او به جبهه شرطهای عجیب و غریب میگذارد تا اینکه محمد شبانه از خانه فرار کرده و به جبهه میرود و پدر برای بازگرداندن او راهی منطقه میشود…